مانند همه رشته های تحلیلی، ارزش گذاری مجموعه ای از افسانه های خود را توسعه داده است.
افسانه 1: از آنجایی که مدل های ارزش گذاری کمی هستند، ارزش گذاری عینی است.
ارزش گذاری، آن علمی نیست که برخی از طرفداران ازآن ساخته اند و همچنین جستجوی عینی برای ارزش واقعی نیست که ایده آلیست ها دوست دارند به آن تبدیل شود. مدلهایی که در ارزشگذاری استفاده میکنیم ممکن است کمی باشند، اما ورودیها فضای زیادی برای قضاوتهای ذهنی باقی میگذارند. بنابراین، مقدار نهایی که از این مدلها به دست میآوریم، با تعصبی که در فرآیند وارد میکنیم، رنگ میشود. در واقع، در بسیاری از ارزش گذاری ها، ابتدا قیمت تعیین می شود و پس از آن ارزش گذاری انجام می شود.
راه حل واضح این است که قبل از شروع ارزش گذاری، تمام سوگیری ها را از بین ببرید، اما گفتن این کار آسان تر از انجام آن است. با توجه به قرار گرفتن در معرض اطلاعات، تحلیل ها و نظرات خارجی در مورد یک شرکت، بعید است که اکثر ارزش گذاری ها را بدون تعصب انجام دهیم. دو راه برای کاهش تعصب در فرآیند وجود دارد. اولین مورد این است که از اتخاذ مواضع عمومی قوی در مورد ارزش یک شرکت قبل از تکمیل ارزشیابی خودداری کنید. در بسیاری از موارد، تصمیم گیری در مورد اینکه آیا یک شرکت کمتر یا بیش از ارزش، ارزش گذاری شده است، مقدم بر ارزش گذاری واقعی است، که منجر به تحلیل های جدی جانبدارانه می شود. دوم این است که، قبل از ارزش گذاری، سهمی که در کم یا بیش از حد ارزش گذاری شرکت داریم به حداقل برسانیم.
نگرانی های سازمانی نیز در تعیین میزان سوگیری در ارزش گذاری نقش دارند. به عنوان مثال، این یک واقعیت پذیرفته شده است که تحلیلگران تحقیقاتی سهام، بیشتر احتمال دارد که توصیه های خرید را به جای فروش صادر کنند (یعنی احتمال اینکه شرکت ها کمتر از ارزش گذاری شده باشند، بیشتر است). این را می توان تا حدی به مشکلاتی که تحلیلگران در دستیابی به دسترسی و جمع آوری اطلاعات در مورد شرکت هایی که توصیه های فروش در آنها صادر کرده اند، و تا حدودی به دلیل فشارهایی که از جانب مدیران سبد سهام، که برخی از آنها ممکن است موقعیت های بزرگی در سهام داشته باشند، ردیابی کرد. در سالهای اخیر، این روند با فشار بر تحلیلگران تحقیقات سهام برای اهداف کسب و کار بانکداری سرمایهگذاری تشدید شده است.
هنگام استفاده از ارزیابی انجام شده توسط شخص ثالث، پیش از تصمیم گیری بر اساس آن، باید سوگیری های تحلیلگر(ها) در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، خود ارزش گذاری توسط یک شرکت هدف، که در تصاحب آن قرار دارد، احتمالاً دارای سوگیری مثبت است. اگرچه این امر ارزش گذاری را بی ارزش نمی کند، اما نشان می دهد که باید با شک و تردید به تحلیل نگاه کرد.
آموزش بورس، آموزش فارکس، آموزش رمز ارز، آموزش ارز دیجیتال، آموزش پرایس اکشن، آموزش معامله گری، آسا، آسا 365، ارزش گذاری، تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال.